پارت 2 سرزمین رویاها


خوب دوستان قبل از اینکه برید ادامه میخوام بگم این داستان دو یا سه فصل داره
💞سرزمین رویاها 💞
💜P2💦
در تولد 16 سالگی جلاردین جادوگری پیدا میشود و میگوید:شما باید دختر هایتان را به من بدهید وگرنه
اتفاق بدی برایشان خواهد افتاد. جلاردین هدیه مادرش
را که به او داده بود از دستش می افتد و در قیافه اش ترسی موج میزند ودستش را جلوی دهانش گذاشته بو و بلند فریاد میزند:نههههههههههه
جادوگر صدای او را میشنود و میگوید:خب خب دخترمون انگار نمیخواد با زن زیبایی مثل من بیاد جواب خودت رو بگو با من میای یا نه؟
جلاردین نفس میکشد و میگوید : باشه بخاطر پدر و مادرم میام. جادوگر میگوید:آفرین حالا دختر خوبی شدی.....