جادو

برو ایدامه

💞سرزمین رویاها💞

      💜 P4💦

در راه رفتن به آزمایشگاه جلاردین گفت: سوفیا شما آهنگ معجون رو بلدی. سوفیا گفت : من از آهنگ بدم میاد فقط کار تو بکن  جلاردین گفت : من بلدم آهنگو

سوفیا با کمی تردید گفت: ام باشه. جلاردین شروع به

خواندن آهنگ کرد:

میریزم از گیاه جادویی دریا توی معجون

حالا نوبت مروارید هفت رنگه

بعدش گلبرگ انرژی

بعدم اشک شوق برای عشقت

این معجون آدم رو میکنه زنده

بعد جادویی دور جلاردین چرخید و   یک دفعه از معجون  نور درخشانی  بیرون آمد. 

سوفیا خشکش زده بود برای همین جلاردین دستش را

جلوی صورت سوفیا تکون داد سوفیا برگشت به حالت

عادی و به جلاردین گفت: وای برای تشکر هر موقع دشمنی داشتی به من بگو تا بیام کمکت😉

جلاردین گفت : ممنون سوفیا حالا میشه برگردم به قصر

سوفیا گفت :.........

💞سرزمین رویاها 💞

              💜P5💦

سوفیا گفت: ام باشه ولی اول معجونو باید چیکار کنم. 

جلاردین گفت:خوب باید تو دهان جسدشون بریزید بعد 

20دقیقه چشماشونو باز میکنن. 

سوفیا گفت : باشه توهم بمون ولی اگه جواب نداد خودت میدونی دیگه چی میشه. 

جلاردین گفت : برای اطمینان یکی از سربازاتو بامن بفرست که خودم معجونو به جسدشون بدم. 

سوفیا گفت:باشه. تاکی تاکی 

تاکی گفت : بله خانم

سوفیا گفت : جلاردینو با خودت پیش همسرو دخترم

تاکی گفت : چشم خانم. خانم جلاردین بیاید دنبال من

جلاردین گفت : باشه الان میام.......